سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای آب
[ و طلحه و زبیر بدو گفتند با تو بیعت مى‏کنیم به شرط آنکه ما را در خلافت شریک کنى ، فرمود : ] نه ، لیکن شما شریکید در نیرو بخشیدن و یارى از شما خواستن ، و دو یارید به هنگام ناتوانى و به سختى درماندن . [نهج البلاغه]

نویسنده: خدیجه اسدی  سه شنبه 86/12/21  ساعت 12:3 عصر

نایاب

شب ایستاده است
خیره نگاه او
 بر چارچوب پنجره من
سر تا به پای پرسش اما
 اندیشنک مانده و خاموش
شاید از هیچ سو جواب نیاید
 دیری است مانده یک جسد سرد
 در خلوت کبود اتاقم
هر عضو آن ز عضو دگر دور مانده است
 گویی که قطعه ‚ قطعه دیگر را
 از خویش رانده است
 از یاد رفته در تن او وحدت
بر چهره اش که حیرت ماسیده روی آن
 سه حفره کبود که خالی است
 از تابش زمان
بویی فساد پرور و زهرآلود
 تا مرز های دور خیالم دویده است
 نقش زوال را
 بر هر چه هست روشن و خوانا کشیده است
در اضطراب لحظه زنگار خورده ای
 که روزهای رفته در آن بود نا پدید
با ناخن این جسد را
 از هم شکافتم
رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن
اما از آنچه در پی آن بودم
رنگی نیافتم
شب ایستاده است
 خیره نگاه او
 بر چارچوب پنجره من
با جنبش است پیکر او گرم یک جدال
 بسته است نقش بر تن لبهایش
تصویر یک سوال

 




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
یه شعر خوشکل از حافظ
ادامه
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت

پیوندهای روزانه
شعرهای سهراب سپهری [133]
[آرشیو(1)]



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
10029
تعداد بازدید امروز
13
تعداد بازدید دیروز
11

درباره خودم
صدای پای آب لوگوی خودم
صدای پای آب








آرشیو
مرگ رنگ
جک و لطیفه


اشتراک