نویسنده: خدیجه اسدی دوشنبه 86/12/20 ساعت 11:18 صبح
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.
لب های جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید.
در هم دویده سایه و روشن.
لغزان میان خرمن دوده
شبتاب می فروزد در آذر سپید.
همپای رقص نازک نی زار
نرداب می گشاید چشم تر سپید.
دیوار سایه ها شده ویران.
دست نگاه در افق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید.